سخت است ، دلبرا ؛
چگونه تو را تنگ در آغوش خود کشم ؟
که همسنگران مرا بر بند کشیده اند
سخت است ، دلبرا؛
چگونه بوسه گرمی زلعل تو
برچینم ؟
که مردان مرد
بوسه به زنجیر می زنند ؟
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه دست نوازش
به روی تو ؟
که یاران یار را
نوازش به شمشیر می کنند ؟
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه جامه زتن می کنی ؟
که دوش
پیراهن عفافِ دختران تو را
پاره کرده اند !
سخت است ، دلبرا ؛
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه تو را تنگ در آغوش خود کشم ؟
که همسنگران مرا
بر بند کشیده اند
سخت است ، دلبرا؛
چگونه بوسه گرمی زلعل تو
برچینم ؟
که مردان مرد
بوسه به زنجیر می زنند ؟
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه دست نوازش
به روی تو ؟
که یاران یار را
نوازش به شمشیر می کنند ؟
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه جامه زتن می کنی ؟
که دوش
پیراهن عفافِ دختران تو را
پاره کرده اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه در بسترِ نرم
آسوده می شوی ؟
که فرزند ما دو تا
در سنگفرش سخت قفس
تنها و بی کس است !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه زگرمای تنت
گرم می شوم ؟
که تن رنجور جوانکی
در سرمای انفرادی
فسرده است !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه تو را ناز می کنم ؟
که دخترکان سبز را
به شلاق و تازیانه
نوازش نموده اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه محو جمالت شوم !
که زیبای شهر ما
در بستر زشتانِ زشتِ زشت
خفته است !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه در کمند زلف تو
مبتلا شوم ؟
که جوانان این دیار
در کمند دیو سیاهند ، مبتلا !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه گلم را به ناز ببویم ؟
که یارانِ اسیر ما
از بوی تن خویش
در رنج و در عذاب !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه تیر نگاهت به جان خرم ؟
که سینه عشاق
به تیر داغ
دریده اند
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه به محراب ابروت
سجده کنم ؟
که در سجده هم
فرق مصلین شکسته اند
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه دست در دست هم
به چمن زار می شویم ؟
که شیران بیشه را
دست بسته اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه پا به پای تو
به سماع بر خیزم ؟
که پای دلیران شکسته اند !
چگونه پهلوی یار بنشینم ؟
که پهلوی پهلوانان شکسته اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه به کنار تو آیم و
صفا کنم ؟
که اهل صفا
همه بر کنار شدند !
چگونه با تو وفا کنم ؟
که اهل وفا
همه بی وفا شدند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه نرد عشق ببازم ؟
که عاشقان پاکباز
همه جان باخته اند !
چگونه عاشقی کنم ؟
که رسم عاشق کشی
بنیاد کرده اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه نیا شوبم ؟
که شهر، آشوب است !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه حلقه به دستت کنم ؟
که دو انگشت سبز را
ببریده اند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه بر تو بپیچم ؟
که نسخه دلبران پیچیده اند !
چگونه با تو برقصم ؟
به ساز که ؟!
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه زلال آب
از دستان مهربان تو گیرم ؟
که تشنگان ما
خونابه بر لب
دعا کنند !
سخت است ، دلبرا ؛
چگونه آرام بنشینم
از کهریزک و اوین
فریاد استغاثه
تا بیت می رسد !
سخت است ، دلبرا؛
سخت است، سخت
دکتر مهدی خزعلی ( باران ) 17/10/88
< قبلی | بعدی > |
---|